وقتی به دیدار متحد خود در خوابگاه رفتم ، با این داکسی آشنا شدم! این نوزاد با روپوش بسیار کوتاه و بلند وارد اتاق شد و وقتی دیدم لباس های ویدیو کال سکسی زنانه اشتها برانگیز او می گوید: "خوش به حال من" از قد کوتاهی که دیدم ، شلوارم مانند یک سرباز شایسته ایستاد! متوجه شدم که نمی توانم چنین دیافراگمی را از دست بدهم! دوستم ایده من را گرفت و برای خرید آبجو به فروشگاه رفت! من انتظار دومی نداشتم ، اما لباس او را در آوردم و روی نیمکت گذاشتم! او گلوی سکسی خود را با غذای بزرگ من پر کرد و من یک رابطه جنسی دهانی غیرقابل درک انجام دادم! او خروس من را آنقدر عمیق نوشید که من به سختی می توانستم مقدار زیادی کرم توپ جوش نگه دارم! من آنقدر قسمتی از جیز را به او دادم که فکر می کردم در آن غرق می شود!