در راهرویی به همسایه نازنینم برخورد کردم و آن کودک لبخند جذاب و غافلگیرکننده ای به من زد و ناگهان زمزمه کرد: "پدر و مادرم آن روز شهر ندارند و من فقط موهای خود را بی مو می کنم. دوست دارم آن را تماشا کنم؟". من شوکه شده بودم ، اما باید اعتراف کنم که می خواستم این بچه زیبا را از زمانی که او وارد ساختمان شد لعنت کنم ، بنابراین من فقط سرم را تکان دادم و دقایقی بعد ما در محل او بودیم و مثل یک جفت عجیب و غریب هوس انگیز بود. هیچ وقت فکر ویدیو سکس اینستا نمی کردم که یک نوجوان بتواند اینطور لعنتی کند ، اما من آن را دوست داشتم!